بازخوانی یک راز تاریخی
سربازان اسرائیلی در کشتار 17 شهریور
آنچه در زیر میآید بخشی از قسمت دوم مجموعه مستند «آب در هاون» که درباره آخرین تلاشهای نظام سلطه جهانی برای حفظ رژیم شاه، به نوشته و کارگردانی سعید مستغاثی است. در این قسمت برای اولین بار اسناد و مدارک معتبر و منتشرنشدهای از حضور سربازان اسرائیلی و عناصر صهیونیست داخلی در کشتار 17 شهریور 1357 میدان ژاله تهران در مقابل دوربین قرار میگرفت. آنچه در همان روزها در میان مردم بر سر زبانها افتاده بود. به مناسبت فرارسیدن سی و هفتمین سالگرد آن فاجعه، به بخشی از متن آن برنامه توجه فرمایید.
فرهنگ مقاومت
تصویر فوق ، عکسی است که در 17 شهریور 1357 توسط آقای عباس ملکی، برداشته شده است. در این عکس به وضوح میتوان عمق یک فاجعه انسانی و یک قتلعام تکاندهنده را رویت کرد. قتلعامی که نشان از اوج ددمنشی و سبعیت رژیم شاه داشت. نظامیان شاه به دستور مستقیم وی، مردمی را که بیخبر از برقراری حکومت نظامی در میدان ژاله تهران جمع شده بودند به گلوله بستند و بنا بر آمار بیش از چهار هزار تن از مردم تهران را به شهادت رساندند. فرمانداری نظامی تهران و متاسفانه همصدا با آن برخی از تاریخپردازان به اصطلاح اصلاحطلب، سعی کردند تعداد شهداء را هشتاد و اندی بنمایانند ولی فیلمهای مستند باقیمانده و اسناد بهشتزهرا(س) که در برخی از این فیلمها ثبت شده، حکایت از انتقال بیش از چهارهزار تن به این گورستان و همچنین دیگر گورستانهای اطراف تهران دارد که بسیاری از این افراد به دلیل عدم شناسایی هویتشان، در گورهای دستهجمعی دفن شدند و نام آنها هرگز به عنوان شهید ثبت نگردید.
پس از فاجعه جمعه سیاه در میدان شهدای تهران، بسیاری از نجاتیافتگان آن واقعه این شایعه را با خود تکرار میکردند که سربازانی که به سمت مردم تیراندازی کردند، به فارسی تکلم نمیکردند.
حضرت امام خمینی(ره) چندی پس از واقعه خونین 17 شهریور، طی سخنانی بر این مسئله که سربازان اسرائیلی و نظامیان سازمانهای صهیونیستی داخل کشور در کشتار و قتلعام مردم تظاهرکننده در میدان شهدای تهران دست داشتند، صحه میگذارند. ایشان گفته بودند: «حتی راجع به این قتلهایی که شد، به ما گفته بودند که از اسرائیل آمده ولی من سند درست در دست نداشتم. در چند روز پیش از این یک نفر آمد اینجا گفت که فلان آدم پیش من گفته است ...اینها این ملت ما را با سربازهای اسرائیل کشتهاند...اما واقعیت امر چه بود؟»
با توجه به اینکه براساس اسناد و روایات یاران نزدیک امام، ایشان هرگز خبرها و گزارشها را بدون تحقیق از طریق نمایندگان ویژه خود، نمیپذیرفته و براساس شایعات و گفتهها، قضاوت نمیکردند (فیالمثل در مورد شهادت آیتالله سعیدی به دست مزدوران شاه، علیرغم گزارشهای مختلف و موثق، تا هنگامی که نماینده ایشان از ایران، خبر دقیق نیاورد و آن را با سند و مدرک خدمت ایشان ارائه نکرد، حاضر به صدور اعلامیه درباره شهادت آیتالله سعیدی نشدند)، به نظر میآید اظهار نظر حضرت امام(ره) درمورد حضور سربازان اسرائیلی در فاجعه 17 شهریور، ناظر به این مطلب بود که مطبوعات اسرائیل فاش ساختند که اسرائیل و مقامات دفاعی این کشور در دوران انقلاب، اسلحه و تفنگهای گازی در اختیار رژیم شاه گذاشته بودند. روزنامه هاآرتص در شماره 23 اکتبر 1978 و روزنامه داوارد در شمارههای 10 و 23 اکتبر و مجله نظامی سیکراهودشیت در شماره سوم نوامبر 1978 نوشتند که اسرائیل چگونه به تقاضای شاه سربازان خود را برای سرکوب انقلابیون به تهران فرستاد.
براساس نوشته این مطبوعات، اسرائیل یک پل هوایی از فرودگاه لود و فرودگاه نظامی رامات داوید از نزدیکی حیفا برای رساندن سلاحهای خاص به ایران ایجاد کرد. از جمله این سلاحها، تفنگهای پخشکننده گاز بود که گلولههای آن اثر فلجکننده داشت. همچنین یک گروهان کماندو و عامل سابوتاژ و عملیات شهری با هواپیماهای شرکت ال عال از اسرائیل به تهران فرستاده شدند. این گروه تابع اداره اطلاعات ارتش اسرائیل بود که در دهه 60 میلادی، فرمانده بخش مانه اسرائیل و سپس مشاور نخستوزیر در مسائل مبارزه با تروریسم و کاربرد مهمات مخصوص و تکنیکهای مربوط به آن بود. در این گروهان تعدادی از صهیونیستهای ایرانی بودند که زبان فارسی را خوب میدانستند و همه افراد واحد، اونیفورم نظامی ارتش ایران را به تن داشتند. مقامات ایرانی این گروهان صهیونیست را سربازانی که از بلوچستان اعزام شدهاند، معرفی کردند. کارشناسان نظامی اسرائیل و افردی که از تشکیلات پنهان صهیونی ایران مانند سازمان بنیبریت (که به عنوان دفاع نظامی از اقلیت یهود در ایران و اعزام به اسرائیل تشکیل شده بودند) در تهران به گروهان اعزامی اسرائیل ملحق شدند. در این روزها یک پایگاه کوچک نظامی نزدیک آبادان و بندرعباس که اسرائیل آن را اداره میکرد، محل تمرین عملیات ضد شورش شهری اسرائیل بود.
خبرنگار روزنامه لوموند نیز در گزارش خود در توصیف از جمعه سیاه در تاریخ 17 سپتامبر همان سال نوشت: شایعات در شهر حکایت از فرود آمدن سه هواپیمای حامل کماندوهای اسرائیلی در فرودگاه مهرآباد در چهارشنبه شب میکرد و آنها عامل کار کثیفی بودند که سربازان ایرانی حاضر به انجام آن نشدند...
قتلعام میدان شهدای تهران در 17 شهریور 1357 نشانگر اوج ددمنشی و سبعیت رژیم شاه بود و ابطالکننده این ادعای پوچ که گویا شاه از کشتار مردم پرهیز داشته است. بر اساس سند موجود از دستورالعمل ژاندارمری شاهنشاهی برای حمایت از شهربانیها در تاریخ 31 مرداد 1357 (یعنی کمتر از 3 هفته به جمعه خونین) که به تایید شخص محمدرضا هم رسیده، نیروهای نظامی از هرگونه تیراندازی هوایی منع شده و دستور داشتند که فقط به سر تظاهرکنندگان یا به قول خودشان شورشیان تیراندازی نمایند!
شاید از همین رو بود، خبرنگار روزنامه گاردین که خود شاهد ماجرا بود، در توصیف جمعه سیاه تهران در 17 سپتامبر 1978 یعنی 9 روز پس از آن واقعه شوم نوشت: منظره به میدان اعدام شباهت داشت. نظامیان مردمی را که تظاهرات ضد رژیم میکردند به گلوله بستند.
خبرنگار بخش انگلیسی روزنامه لوموند نیز در همان تاریخ نوشت: جمعه هشتم سپتامبر، خونینترین روزی بود که ایران بعد از ژوئن 1963 داشته است...
گزارش دوم گاردین به نقل از مخبر اخراجی خانم لیتزر گود بود که نوشت: تصمیم شاه در به کار گرفتن اسلحه به صورت یک نمایش از بیرحمی و سفاکی و زورگویی باعث نفرت بیشتر ایرانیان شده است. یک مهندس جوان میگفت؛ شاه دوباره به گلوله متوسل شد، چون راه دیگری جز این نمیشناسد. فاجعه درست در ساعت 9 و 20 دقیقه روز جمعه در میدان شهدا اتفاق افتاد، سربازان به سوی جمعیتی حدود پنج هزار زن و مرد جوان که معترض به رژیم شاه بودند، آتش گشودند.
اما پس از همین قتلعام وحشیانه رژیم شاه در 17 شهریور بود که بازهم سیل پیامهای حمایت و پشتیبانی از سوی حکومت آمریکا و دیگر دولتهای غربی به سوی کاخ نیاوران سرازیر گردید. روز 9 سپتامبر یعنی درست یک روز پس از جمعه سیاه، کارتر که برای برقراری سازش سادات با اسرائیل در کمپ دیوید به سر میبرد، از همانجا به شاه تلفن زد و در یک تماس پنج دقیقهای ضمن تاکید بر روابط دوستانه دو کشور و ابراز نگرانی از حادثه هشتم سپتامبر، آرزو کرد که شاه بر مشکلات فائق آید. چند ساعت بعد نیز کاخ سفید بیانیهای صادر نمود که بر اهمیت دوستی و روابط دو کشور ایران و ایالات متحده آمریکا تاکید شده بود.
اینگونه پایمال کردن هرگونه ادعای حقوق بشری در روابط ایران و آمریکا مسبوق به سابقه بود. 15سال قبل جان اف کندی رئیسجمهور وقت آمریکا نیز پس از قتلعام خرداد 1342 خطاب به شاه پیام فرستاده و از اقدامات وی پشتیبانی کرده بود.
ویلیام سولیوان سفیر وقت آمریکا در ایران، در خاطرات خویش تماس تلفنی و پشتیبانی کارتر از شاه پس از کشتار جمعه سیاه را موجب تقویت روحیه وی و تداوم روش خشونتبار وی میداند.
فرهنگ مقاومت
تصویر فوق ، عکسی است که در 17 شهریور 1357 توسط آقای عباس ملکی، برداشته شده است. در این عکس به وضوح میتوان عمق یک فاجعه انسانی و یک قتلعام تکاندهنده را رویت کرد. قتلعامی که نشان از اوج ددمنشی و سبعیت رژیم شاه داشت. نظامیان شاه به دستور مستقیم وی، مردمی را که بیخبر از برقراری حکومت نظامی در میدان ژاله تهران جمع شده بودند به گلوله بستند و بنا بر آمار بیش از چهار هزار تن از مردم تهران را به شهادت رساندند. فرمانداری نظامی تهران و متاسفانه همصدا با آن برخی از تاریخپردازان به اصطلاح اصلاحطلب، سعی کردند تعداد شهداء را هشتاد و اندی بنمایانند ولی فیلمهای مستند باقیمانده و اسناد بهشتزهرا(س) که در برخی از این فیلمها ثبت شده، حکایت از انتقال بیش از چهارهزار تن به این گورستان و همچنین دیگر گورستانهای اطراف تهران دارد که بسیاری از این افراد به دلیل عدم شناسایی هویتشان، در گورهای دستهجمعی دفن شدند و نام آنها هرگز به عنوان شهید ثبت نگردید.
پس از فاجعه جمعه سیاه در میدان شهدای تهران، بسیاری از نجاتیافتگان آن واقعه این شایعه را با خود تکرار میکردند که سربازانی که به سمت مردم تیراندازی کردند، به فارسی تکلم نمیکردند.
حضرت امام خمینی(ره) چندی پس از واقعه خونین 17 شهریور، طی سخنانی بر این مسئله که سربازان اسرائیلی و نظامیان سازمانهای صهیونیستی داخل کشور در کشتار و قتلعام مردم تظاهرکننده در میدان شهدای تهران دست داشتند، صحه میگذارند. ایشان گفته بودند: «حتی راجع به این قتلهایی که شد، به ما گفته بودند که از اسرائیل آمده ولی من سند درست در دست نداشتم. در چند روز پیش از این یک نفر آمد اینجا گفت که فلان آدم پیش من گفته است ...اینها این ملت ما را با سربازهای اسرائیل کشتهاند...اما واقعیت امر چه بود؟»
با توجه به اینکه براساس اسناد و روایات یاران نزدیک امام، ایشان هرگز خبرها و گزارشها را بدون تحقیق از طریق نمایندگان ویژه خود، نمیپذیرفته و براساس شایعات و گفتهها، قضاوت نمیکردند (فیالمثل در مورد شهادت آیتالله سعیدی به دست مزدوران شاه، علیرغم گزارشهای مختلف و موثق، تا هنگامی که نماینده ایشان از ایران، خبر دقیق نیاورد و آن را با سند و مدرک خدمت ایشان ارائه نکرد، حاضر به صدور اعلامیه درباره شهادت آیتالله سعیدی نشدند)، به نظر میآید اظهار نظر حضرت امام(ره) درمورد حضور سربازان اسرائیلی در فاجعه 17 شهریور، ناظر به این مطلب بود که مطبوعات اسرائیل فاش ساختند که اسرائیل و مقامات دفاعی این کشور در دوران انقلاب، اسلحه و تفنگهای گازی در اختیار رژیم شاه گذاشته بودند. روزنامه هاآرتص در شماره 23 اکتبر 1978 و روزنامه داوارد در شمارههای 10 و 23 اکتبر و مجله نظامی سیکراهودشیت در شماره سوم نوامبر 1978 نوشتند که اسرائیل چگونه به تقاضای شاه سربازان خود را برای سرکوب انقلابیون به تهران فرستاد.
براساس نوشته این مطبوعات، اسرائیل یک پل هوایی از فرودگاه لود و فرودگاه نظامی رامات داوید از نزدیکی حیفا برای رساندن سلاحهای خاص به ایران ایجاد کرد. از جمله این سلاحها، تفنگهای پخشکننده گاز بود که گلولههای آن اثر فلجکننده داشت. همچنین یک گروهان کماندو و عامل سابوتاژ و عملیات شهری با هواپیماهای شرکت ال عال از اسرائیل به تهران فرستاده شدند. این گروه تابع اداره اطلاعات ارتش اسرائیل بود که در دهه 60 میلادی، فرمانده بخش مانه اسرائیل و سپس مشاور نخستوزیر در مسائل مبارزه با تروریسم و کاربرد مهمات مخصوص و تکنیکهای مربوط به آن بود. در این گروهان تعدادی از صهیونیستهای ایرانی بودند که زبان فارسی را خوب میدانستند و همه افراد واحد، اونیفورم نظامی ارتش ایران را به تن داشتند. مقامات ایرانی این گروهان صهیونیست را سربازانی که از بلوچستان اعزام شدهاند، معرفی کردند. کارشناسان نظامی اسرائیل و افردی که از تشکیلات پنهان صهیونی ایران مانند سازمان بنیبریت (که به عنوان دفاع نظامی از اقلیت یهود در ایران و اعزام به اسرائیل تشکیل شده بودند) در تهران به گروهان اعزامی اسرائیل ملحق شدند. در این روزها یک پایگاه کوچک نظامی نزدیک آبادان و بندرعباس که اسرائیل آن را اداره میکرد، محل تمرین عملیات ضد شورش شهری اسرائیل بود.
خبرنگار روزنامه لوموند نیز در گزارش خود در توصیف از جمعه سیاه در تاریخ 17 سپتامبر همان سال نوشت: شایعات در شهر حکایت از فرود آمدن سه هواپیمای حامل کماندوهای اسرائیلی در فرودگاه مهرآباد در چهارشنبه شب میکرد و آنها عامل کار کثیفی بودند که سربازان ایرانی حاضر به انجام آن نشدند...
قتلعام میدان شهدای تهران در 17 شهریور 1357 نشانگر اوج ددمنشی و سبعیت رژیم شاه بود و ابطالکننده این ادعای پوچ که گویا شاه از کشتار مردم پرهیز داشته است. بر اساس سند موجود از دستورالعمل ژاندارمری شاهنشاهی برای حمایت از شهربانیها در تاریخ 31 مرداد 1357 (یعنی کمتر از 3 هفته به جمعه خونین) که به تایید شخص محمدرضا هم رسیده، نیروهای نظامی از هرگونه تیراندازی هوایی منع شده و دستور داشتند که فقط به سر تظاهرکنندگان یا به قول خودشان شورشیان تیراندازی نمایند!
شاید از همین رو بود، خبرنگار روزنامه گاردین که خود شاهد ماجرا بود، در توصیف جمعه سیاه تهران در 17 سپتامبر 1978 یعنی 9 روز پس از آن واقعه شوم نوشت: منظره به میدان اعدام شباهت داشت. نظامیان مردمی را که تظاهرات ضد رژیم میکردند به گلوله بستند.
خبرنگار بخش انگلیسی روزنامه لوموند نیز در همان تاریخ نوشت: جمعه هشتم سپتامبر، خونینترین روزی بود که ایران بعد از ژوئن 1963 داشته است...
گزارش دوم گاردین به نقل از مخبر اخراجی خانم لیتزر گود بود که نوشت: تصمیم شاه در به کار گرفتن اسلحه به صورت یک نمایش از بیرحمی و سفاکی و زورگویی باعث نفرت بیشتر ایرانیان شده است. یک مهندس جوان میگفت؛ شاه دوباره به گلوله متوسل شد، چون راه دیگری جز این نمیشناسد. فاجعه درست در ساعت 9 و 20 دقیقه روز جمعه در میدان شهدا اتفاق افتاد، سربازان به سوی جمعیتی حدود پنج هزار زن و مرد جوان که معترض به رژیم شاه بودند، آتش گشودند.
اما پس از همین قتلعام وحشیانه رژیم شاه در 17 شهریور بود که بازهم سیل پیامهای حمایت و پشتیبانی از سوی حکومت آمریکا و دیگر دولتهای غربی به سوی کاخ نیاوران سرازیر گردید. روز 9 سپتامبر یعنی درست یک روز پس از جمعه سیاه، کارتر که برای برقراری سازش سادات با اسرائیل در کمپ دیوید به سر میبرد، از همانجا به شاه تلفن زد و در یک تماس پنج دقیقهای ضمن تاکید بر روابط دوستانه دو کشور و ابراز نگرانی از حادثه هشتم سپتامبر، آرزو کرد که شاه بر مشکلات فائق آید. چند ساعت بعد نیز کاخ سفید بیانیهای صادر نمود که بر اهمیت دوستی و روابط دو کشور ایران و ایالات متحده آمریکا تاکید شده بود.
اینگونه پایمال کردن هرگونه ادعای حقوق بشری در روابط ایران و آمریکا مسبوق به سابقه بود. 15سال قبل جان اف کندی رئیسجمهور وقت آمریکا نیز پس از قتلعام خرداد 1342 خطاب به شاه پیام فرستاده و از اقدامات وی پشتیبانی کرده بود.
ویلیام سولیوان سفیر وقت آمریکا در ایران، در خاطرات خویش تماس تلفنی و پشتیبانی کارتر از شاه پس از کشتار جمعه سیاه را موجب تقویت روحیه وی و تداوم روش خشونتبار وی میداند.